جدول جو
جدول جو

معنی جا بنگتن - جستجوی لغت در جدول جو

جا بنگتن
جا انداختن استخوان ضرب دیده و شکسته، پهن کردن رخت خواب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جا سنگین
تصویر جا سنگین
متین، نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
جا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
آماده ساختن و تدارک، جهت سفر کسی، حرکت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن بستر، استخوان در رفته را به حالت اول در آوردن، حرف
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن رختخواب جا انداختن استخوان در رفته
فرهنگ گویش مازندرانی
دست انداختن، مسخره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت دادن، تدارک سفر دیدن، به راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
دندان انداختن سگ و صدای برخاسته از آن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین انداخته
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
برای کسی جا در نظر گرفتن، جا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی